شناخت یا معرفت دین یا اسلام (پایانی) :
... ، إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لَا یسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یسْجُدُونَ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ أُوحِی إِلَی أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا ، ... .
:"کلمه" ی مدرسه :
فکر می کنم اگه به یکی دو نکته ی دیگه بسنده کنم بهتره ، که در این (1) فرصت اگه هردوشو نتونستم بگم ، می مونه به فرصتی دیگه ان شاءالله .
محل کار یا کارگاه :
خب گفتم ما ، اونم نه فقط من شما و تو این خونه ، بلکه هرکی مثل ما تو این دنیا مشغول این کاریم ، حتی سخترین مثل ما ! که گفتم صهیونیست و اسرائیلشم باشه ، چه رسه به آمریکاش و آمریکای بقول ما ترکا یوموشاخ یا نرمش و سخت و نرم فقط اونم نه ، بلکه دیگه نرمتر از جمهوری اسلامی ایرانم که نباشه حاجت به بیان نداره مشغولیت و دست اندرکاریش مثل ما ، که مشغول کاریم ، در کجا ؟
حالا کاریم نداشته باشیم که یه جاییم باشه به اسم مدرسه ، حالا تو اونجا یا اینجا توش ، و یا تو یه جایی ! کنار محل کار یا کارگاه ما ؟ پیدا باشه یا شناخته شده ، و یا تعریف شده باشه ، که جای کاربه ما ( خودشونم!) نده ! و به گفتمان مثلا مرحوم علامه در اصول فلسفه و روش ( سبک وووی ) رئالیسمشون ما رو مشغول به :"عدم الفعل" یا بیکاری بدونه ، بهرکدوم از دو کار مدرسه ، یا هردوش ، و یا هیچکدومشم ! و اونم مدرسه ایش و نه به اصطلاح عوامیش یا عدم المدرسه ایش !
زمان کار :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یس ، وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ،إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ، عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ، تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ ، ... .
بعد نهار و اونم دستپخت مامان ، اونم نه با مواد قصری یانگومی ، منم دلم می خواست و خواب بعد ازظهری می چسبه ، ولی فکر نمی کنم با کار یه روزه ای که پیدا شده ، اونم وقتی اینم تو این شهر نباشه و ، سر ساعت که نه ! بلکه صبح زودترم بریم و تا غروبم کار کنیم یه روزه شاید تموم کنیم ، که گفتم یه روزه ، و با اون کار دیگه (2) که ان شاءالله قراردادشو ببندیم و بعدش آماده بشه برا کار ، شاید نرسم نکته ای رو که مونده به این زودی بگم .
البته هرچند همش دلخواه نیست ، ولی عقلم حکم می کنه که فکر کنم کی میرسیدم بحثو ناتموم نذارم ؟ وقتی صبح زود بریم و غروب برگردیم و اونم تلپ بشیم و در حال خوردن شامم خوابمون ببره !
خب ، طبق گفتمان مدرسه ، کاری که داریم ، فقط مشکل مکانی نداره ، زمانشم یا بعد بیکاریه و یا منتهی به بیکاری ، نه بیکاری مثلا قبل دبستانیش ، و بعد مثلا دانشگاهی و بشرح ایضا خارج حوزویشم ، در حالیکه کارما ، کار مدرسه ای هم همینطور ! تا دنیا بوده و دنیاس ، کارم بوده و کاره ، و بیکار تو این دنیا ، دنیای قبل و بعدشم همینطور ، اونه که به این دنیا نیومده و نیادم .
منتها یکی دو نکته هست ، یکی مثل اونکه مثلا چشش کار می کنه ، ولی دوست نداره کارکردشو ! البته اگه دوست نداشتن کار دیگه ی دوست دارنده ! بحساب بیاید ، مثل "عدم الفعل" که گفته شده عدم دوست داشتنم یه کار باشه که نه ! واسه اینکه خب دوستدار کار چشم که دیگه بیکار نیست !
نکته ی دیگه که این دیگه لازم بود ناگفته نمونه اینه که ، درستکه ما مشغول کاریم و بیکار نیستیم و زمان بیکار بودنیم نداشتیم و نخواهیم داشت ! ولی یه بیکاری داشتیم و خواهیم داشت ! حالا کجا و چه وقت ؟
پاسخ اینه که همه جا و همیشه ! درستم همون جا و وقتی که مشغول کاریم ! چرا !؟ خب وقت تنگه (3) فعلا همینقد گفته باشم برا اینکه :
انا لله و انا الیه راجعون
و :
لا اله الا الله
ان شاءالله تا فرصتی دیگه و بحث :"مکتب ( یا مدرسه ی) دین یا اسلام " ، فعلا خدا نگهدار – پدر .
---------------------------------
1 - در :"این" مورد ضمن اینکه در سوره ی :
لا اقسم بهذا ...
داره :
انت حلّ بهذا ...
یادمون باشه فکر می کنم بحثی در این ، اون و خلاصه :"اشاره" تو بایگانی ، آرشیو و یا مثلا کمپ اینجا بشه پیدا کرد .
2 و 3 – شکر خدا همین چند لحظه قبل بود که یکی زنگ زد و قرار شد بریم کارشو ببینیم و ...